نيره حسيني - چطور مي شود زندگي پر نور يک زوج جوان اين طور الگو شود؟ يک دختر 9 ساله و جواني که با شرم و حيا نزد پيامبر خدا رفت و سرش را به زير انداخت و رسول مهرباني ها با نگاهي از دل جوانش خبردار شد و بساط عروسي دخترش را با او پهن کرد. چطور مي شود يک زندگي 9 ساله بشود طرح ماندگار عالم براي هر زوجي که قصد بستن پيمان دارند، پيماني به بلنداي زندگي، به بلنداي عمر...
از زندگي اميرمرد اسلام، حضرت علي(ع) و بانوي آب و تطهير، حضرت زهرا(س) سخن بسيار شنيديم و نوشته هاي زيادي خوانديم... ولي آخرش هم پاي عمل که مي رسد، مخصوصا پاي ازدواج انگار باز هم يک جاي کارِ پيروي بعضي از ما از آن اسوه هاي روشن مي لنگد. يکي از آن پاشنه آشيل ها، سن ازدواج است. آخر، وقتي قرار است آدم از يک الگوي عيني تبعيت بکند، آن هم الگوي معصوم، پاي چون و چرا به ميان نمي آيد ولي فراز و نشيب زندگي هاي امروزي و آمار صعودي طلاق و ازدواج هايي که سن پدربزرگ و مادربزرگ شدن دو نسل قبلي را به ياد آدم مي آورد، همه مان را سر خط مرزهاي زندگي مشترک نگه مي دارد و هزار هشدار و علامت و چراغ قرمز جلوي مان روشن مي کند. پرونده امروز «زندگي سلام»، به بهانه سالروز پرنور ازدواج حضرت زهرا(س) و امام علي (ع) چترش را روي موضوع «ازدواج بهنگام در سن پايين» انداخته است تا اين موضوع را دوباره مرور کنيم. واقعاً ازدواج در سن کم، شدني است؟ سن پايين يعني چه سني؟ خانواده چه نقشي در پرورش و آماده کردن فرزندان براي ازدواج در سن کم دارد؟ جوانان براي ازدواج به موقع، بايد چه ويژگي هايي داشته باشند؟ سن مناسب ازدواج براي دختران و پسران چه سني است؟ کارشناسان چه مي گويند و شما چه مي گوييد؟
واقعيت اين است که تأکيدهاي آييني ما بر ازدواج به موقع مخصوصا زماني که نيازهاي شديد جواني سر برمي آورد، صحه گذاشته و به امر ازدواج تشويق هاي زيادي کرده است. در ادامه گپ و گفتي داشتيم با افراد مختلف تا ببينيم ازدواج در سن کمتر از سن هايي که امروز معمول شده، در نظر آن ها چگونه است:
فاطمه خانم، 47 ساله است، صاحب 4 عروس و يک داماد و دو نوه است. پسر بزرگ يعني اولين فرزندش الان 33 ساله است، از موضوع و سوالم استقبال مي کند. بيشتر که با هم حرف مي زنيم، متوجه مي شوم در اين خانواده انگار زود ازدواج کردن يک سنت است. به نظر مي رسد تجربه هاي اين مادر ميانسال و مادربزرگ جوان کمک خوبي به بحثم مي کند. درباره سن و ازدواج خودش مي پرسم و اين که واقعاً از اين ازدواج راضي است يا نه. با آرامش و بلافاصله قبل از هر چيزي از بزرگ ترين حسن ازدواج در سن کم مي گويد: ازدواج در سنين پايين اين حسن را دارد که تا جوان هستيم نتيجه عمرمان را و تربيت فرزندان و نسل بعد از خودمان را مي بينيم، نوه و حتي اگر خدا بخواهد نتيجه هايمان را. اين موضوع خيلي مهمي است و من واقعا خوشحالم.
اين بانوي باتجربه ادامه مي دهد: البته معايبي هم دارد؛ مثلا پيشرفت هايي که مي شد در گذر عمر و در جواني به دست آورد، فرصت هايش از دست مي رود؛ مثل پيشرفت تحصيلي. آن زمان ما آگاهي نداشتيم و با اطلاعات کمي وارد زندگي مشترک شديم ولي با همه اين حرف ها راضي ام. اگر چه پيشرفت تحصيلي نداشتم ضمن اين که پيشرفت تحصيلي يا هر زمينه ديگري به طرف مقابل بستگي دارد و من الان هيچ مشکل و منعي براي اين کار ندارم.
فاطمه درباره اين که پسرها و دخترش را زود به خانه بخت فرستاده است، مي گويد: امتيازات ازدواج فرزندان در سن کم خيلي زياد است که از همه مهم ترش همين است که از مشکلات اجتماعي که وجود دارد در امان مي مانند، مخصوصا نيازهاي غريزي شان در فضايي امن و حلال برآورده مي شود و اين موضوع از اهميت زيادي برخوردار است. اگر چه قبول دارم فرزندانم مي نالند که اگر ازدواج نکرده بوديم پيشرفت هاي اجتماعي بيشتري داشتيم ولي در نگاه کلي شرايط خوبي دارند.
مي پرسم يعني شما توصيه مي کنيد جوان ها در همين سنين ازدواج کنند؟ مي گويد: قطعا چنين توصيه اي مي کنم ولي به اين نکته هم بايد توجه کرد که متأسفانه جوانان امروزي آگاهي هاي خانه داري و همسرداري بسيار کمتري نسبت به نسل ما دارند و اين موضوع ازدواج شان را با خطر همراه مي کند، بايد آن ها را براي ازدواج در سن مناسب آماده کرد و به آن ها آگاهي و اطلاعات لازم را داد.
سن مناسب از نظر فاطمه خانم، براي دخترها بين 18 سالگي تا 20 سالگي و براي پسرها حدود 23 و 24 سالگي است.
عاطفه که الان 24 ساله است، مادر يک دختر 5 ساله است. او در حال گذراندن امتحانات پايان سال مقطع سوم دبيرستان بوده که لباس عروسي را به تن کرده است. نظر او با فاطمه کاملا متفاوت است. مي گويد: من در 17 سالگي ازدواج کردم و فکر مي کنم کار کاملا اشتباهي است که آدم در اين سن ازدواج کند. چه اين ازدواج از روي عقل باشد چه از روي احساس، اصلا اصل اين کار اشکال دارد. مي پرسم: چرا؟ با لحن محکمي جواب مي دهد: به اين دليل که هنوز هيچ تجربه اي از زندگي و جامعه نداشتم. از همه چيز بي خبر بودم. ولي اگر آدم در سن بالاتر ازدواج کند، با منطق بهتر و قوي تري انتخاب مي کند و بر اساس تجربه هاي بيشتر مي تواند انتخاب بهتري داشته باشد. سن مناسب از نظر عاطفه براي دخترها حداقل 27 سال است و درباره پسرها هم پاسخ عجيبي مي دهد: اصلا ازدواج زودتر از سن 35 سالگي را به پسرها توصيه نمي کنم، چون آن ها بايد بروند و خوب هر شر و شوري که دارند، انجام بدهند و وقتي واقعا فکر کردند از پس زندگي برمي آيند و مي توانند آن را اداره کنند، ازدواج کنند.
مي خواهم دامن صحبتم را با عاطفه بچينم که باز هم موضع عجيبي مي گيرد و مي گويد: بنويس اين حرف تمام اطرافيان هم سن و سال من است که مثل من زود متأهل شدند. ازدواج زود، اشتباه است. دخترهاي فاميل ما مي گويند بهتر است آدم اول خوشي ها، شادي ها و تفريحاتش را انجام بدهد، چون ازدواج خيلي دست و پاگير است و فرد را از همه پيشرفت ها و موفقيت ها باز مي دارد.
حامد، نظر متفاوتي دارد. او که خود در 23 سالگي ازدواج کرده و الان 2 سال است که زندگي مستقلش را شروع کرده است، مي گويد: به نظر من پسرها بايد وضعيت کار و کاسبي شان را مشخص کنند و مطمئن که شدند ديگر براي ازدواج اقدام کنند و نگذارند سن شان بالا برود. آرامشي که در ازدواج وجود دارد خيلي کمکشان مي کند ولي خوب فضاي زندگي مشترک هم با خيالات و روياهاي قبل از آن خيلي متفاوت است بايد آمادگي داشته باشند ولي نگذارند دير بشود. مجيد هم مي گويد: ظاهر امر اين است که ازدواج در سن کم به طور مثال 22 سال براي آقايان مانع تحصيلات تکميلي و رشد مي شود، اما حداقل درباره خودم مطمئنم که اگر در سن کم ازدواج نکرده بودم اين همه اميد و انگيزه براي ادامه تحصيل و پيدا کردن کار نداشتم. واقعاً چه دليلي داشت اگر مجرد بودم بخواهم همزمان درس بخوانم و کار کنم؟ اما تاهل و تعهداتش اين انگيزه را در آدم ايجاد و زمينه رشد را فراهم مي کند
رضا زيبايي، روان شناس باليني - هميشه براي والدين، اين سوال وجود دارد که آيا فرزندشان به سن ازدواج رسيده است يا خير و همچنين، چه سني بهترين سن براي ازدواج است؟
برخي خانواده ها بر اساس باورهاي ديني و بومي خود، معتقد به ازدواج فرزندانشان در سنين پايين هستند؛ البته منظور از سن پايين حداقل 17 تا 18 سالگي براي دختر و20 تا 21 سالگي براي پسر است که حتي برخي از والدين سنين پايين تر از اين را در صورت وجود آمادگي هاي لازم فرزند براي ازدواج در نظر مي گيرند مثلا 15 تا 16 سال براي دختر و 18 تا 19 سال براي پسر.
اما واقعاً از جهات مختلف ازدواج در اين سنين چه مزايا يا معايبي مي تواند داشته باشد؟
- يکي از مزيت هاي ازدواج در سنين پايين، تولد فرزندان در سنين ۲۰ تا ۲۵ سال و کاهش شکاف نسل هاست.
- شکل گيري هويت مردانه به ويژه نقش پدرانه و هويت زنانه با نقش مادرانه در بهترين سال هاي زندگي؛ به خصوص با وجود زمينه اي بکر و پاک و تشنه يادگيري و نياز به شريک عاطفي – جنسي که اين امر خود باعث بروز نيافتن يا کاهش بسياري از آزردگي هاي روان شناختي در آينده مي شود و از ورود فرد به بسياري از راه هاي اشتباه براي اغناي نيازهاي ياد شده جلوگيري مي کند.
- افزايش ميزان تمرکز زوج در تلاش براي رسيدن به اهداف کوتاه مدت و بلند مدت در زندگي؛ از جمله ادامه تحصيل، يادگيري مهارت ورود به کسب و کار، خريد منزل و مواردي از اين دست که تمام اين ها به واسطه هدف دار شدن سفر زندگي و به خصوص مشخص بودن همسفر شما و انگيزه هاي مختلفي که در اين بين شکل مي گيرد، هم راه را براي شما هموارتر مي کند و هم از دشواري ها مي کاهد؛ براي مثال تجربه رابطه عاشقانه و انگيزه هاي قدرتمندي که به دنبال آن بروز مي کند، يکي از اتفاقات اين سفر است.
- تجربه و درک آرامش بيشتر والدين و جلوگيري از بروز بسياري از تنش هايي که فرزندان در آستانه ازدواج در منزل با والدين خود دارند که بيشتر آن ها براي شما قابل حدس است و متاسفانه پيامدهاي آن را ديگر اعضاي خانواده نيز تحمل مي کنند. همچنين بقاي حمايتي پدر بزرگ و مادر بزرگ جوان تر از نوه هاي خود بيشتر و طولاني تر است.
در خور ذکر است تمام موارد ياد شده در گرو يک ازدواج حداقل موفق و رو به جلوست بدين معنا که زوج از بودن با هم احساس خوبي دارند و اصلا به ترک هم تمايل ندارند گرچه ممکن است گاهي از دست هم ناراحت شوند ولي از هم متنفر نمي شوند يا بي اعتنا به هم نيستند. اشتباهات خود را قبول دارند و در صدد رفع آن هستند. پيش نياز چنين فضايي تمايل قلبي و دروني دختر و پسر براي ازدواج است به خصوص اعتماد به نفس براي حل و فصل مسائل زندگي مشترک و نه صرفاً مالکيت و به دست آوردن فرد ديگري و اين همه حاصل نخواهد شد مگر در جامعه اي که خانواده هاي آن با هدف داشتن جامعه سالم، فرزندان خود را طوري آماده کنند تا در سنين ياد شده آمادگي نسبي براي ازدواج و همسرگزيني داشته باشند؛ نه تمايل آتشين براي ناهمجنس طلبي، زيرا متاسفانه برخي ازدواج ها همسرگزيني نيست و بيشتر ناهمجنس گزيني است تنها براي فرونشاندن يک نياز، در صورتي که اگر جامعه آموزشي و فرهنگي و به دنبال آن نهاد خانواده، فرزندان خود را طوري "پرورش" دهد (به آموزش اکتفا نکند) که بياموزند ازدواج صرفاً يک رابطه مبتني بر نياز (وخود بيني) نيست بلکه شروع يک زندگي جديد با نيازها و فراز و نشيب هاي بين فردي است. در مجموع حقيقت اين است که ازدواج در سن مناسب خود تناسب هاي بسياري را به دنبال دارد و واقعيت اين است که بسياري از فرزندان ما آمادگي ازدواج در اين سنين را ندارند تا از مواهب آن بهره مند شوند.
حجت الاسلام دکتر مسعود آذربايجاني - به چند دليل توصيه مي شود جوانان در سن پايين ازدواج کنند. با توجه به اين که در جامعه کنوني ما ميانگين سن ازدواج به 27 و 28 سال رسيده و سن بلوغ افراد نيز 13 تا 15 سال است، به طور طبيعي بين سن بلوغ و سن ازدواج حدود 14 سال فاصله وجود دارد؛ يعني نيازي شکل مي گيرد و بعد از چندين سال به اين نياز پاسخ داده مي شود؛ لذا اين فاصله زماني مي تواند مشکلات و مفاسدي را به وجود بياورد؛ مانند انحرافات جنسي، بي نشاطي، خمودگي، کم شدن شور و انرژي جواني و مسائلي از اين قبيل.
دوم اين که ازدواج در سنين بالا، باعث ايجاد اختلاف و فاصله بين نسل ها مي شود زيرا وقتي زوجين در 27 تا 35 سالگي بچه دار مي شوند فاصله سني آن ها با فرزندشان حدود 30 سال است؛ يعني وقتي فرزند به سن نوجواني و جواني مي رسد، سن والدينش حدود 50 سال مي شود و اين باعث دوري و عدم ارتباط مناسب بين والدين و فرزندان مي شود.
نکته سوم بحث تربيت فرزندان است. به طور طبيعي با افزايش سن، انرژي و توان افراد کاهش مي يابد؛ بنابراين والدين با سن بالا توان کمتري براي تربيت فرزندشان دارند.
چهارمين پيامد ازدواج در سن بالا، کاهش تعداد فرزندان در خانواده هاست. وقتي جوانان در سنين بالا ازدواج مي کنند تا زماني که از يک يا دو فرزند برخوردار مي شوند به 35 سالگي مي رسند که بعد از آن از نظر پزشکي سن مادر براي بچه دار شدن مناسب نيست؛ در صورتي که اگر ميانگين سن ازدواج براي خانم ها 18 تا 20و براي آقايان 20 تا 23 سال باشد، فرصت بيشتري براي فرزندآوري دارند.
با توجه به آثار مثبتي که ازدواج در سنين پايين به دنبال دارد، به پدر و مادرهايي که فرزنــد جوان دارند توصيــه مي کنيم براي شکل گيري خانواده و زندگي مشترک از فرزندشان حمايت کنند و طي 2 تا 5 سال اول ازدواج، هم حمايت مالي و مادي و هم حمايت معنوي، عاطفي و عقلاني داشته باشند تا نهال زندگي آن ها محکم و استوار شود و بتوانند کم کم به استقلال مادي و معنوي برسند. همچنين لازم است والدين به فرزندانشان از سنين 14 و 15 سالگي مهارت هاي زندگي را آموزش بدهند و آمادگي هاي لازم را براي تشکيل زندگي در آن ها ايجاد کنند و آموزش هايي را هم به صورت علمي و نظري وهم به صورت عملي و مهارتي به اين منظور براي آن ها در نظر بگيرند.
در پايان يادآوري مي شود که روان شناسان به طور معمول ازدواج را در سنين بسيار پايين مانند زير 18 سال توصيه نمي کنند؛ بنابراين سن ازدواج براي خانم ها حدود 18 و براي آقايان حدود 20 تا 23 سال مناسب است.
به نظر ميرسد آمادگيها و قابليتهاي ازدواج بيش از هر چيز به پرورش و تربيت کامل در دوران تجرد بستگي دارد، آماده کردن فرزندان براي پذيرفتن مسئوليت، مستقل بار آوردن آنها، حل تعارضات شخصيت و رفع ابهاماتي که آنها را در انتخاب مسير درست دچار مشکل ميکند و دادن آگاهيهاي کاربردي از زندگي مشترک از جمله مقدمات ضروري ازدواج است. اين موارد الزاما در سنين بالا به دست نميآيد؛ بر اين اساس سن مناسب ازدواج، سني است که فرد به بلوغهاي مورد نظر در ابعاد مختلف رسيده باشد.
قطعا شما به عنوان يک مرد جوان که احيانا هنوز موقعيت با ثبات اجتماعي و اقتصادي نيافته ايد (منظور موقعيتهاي آن چناني نيست بلکه همين اندازه که مسير پيش روي فرد مشخص باشد و برنامه روشن و معيني که بتوان به آن اعتماد کرد، داشته باشد) انتظار نداريد خانوادهاي دخترشان را به شما بسپارند در حالي که هنوز معلوم نيست قرار است چه بکنيد و کجاي راه هستيد؟ و يا به عنوان يک دختر جوان انتظار نداريد وقتي هنوز احساس ميشود از مهارتهاي لازم همسرداري،خانه داري، مادري، شکيبايي و همراهي برخوردار نيستيد و نگاهتان به ازدواج متأثر از کارتون سيندرلا و فلان فيلم سينمايي بومي خودمان است، شما را به خانه بخت بفرستند و آن جا چون داماد توان محقق ساختن روياهاي شما را ندارد هر روز ماتم جنگ و دعوايتان را بگيرند.
در اين ازدواج بهنگام نقش خانوادهها بسيار پررنگ است. در گذشته اگر ازدواجها در سنين کم انجام ميشد و به بلنداي عمر، وفادارانه ادامه پيدا ميکرد، واقعيت بزرگي در خود داشت و آن همراهي و حمايتهاي پررنگ فکري، مالي و عاطفي خانوادهها بود که امروز ميتوانند با تعريف دوران عقد مناسب و طولانيتر از قوانين نانوشته امروزي و توصيههاي درست و منطقي نه بر اساس مسائل ظاهري اجازه دهند زندگيهاي مشترک زودتر و بهنگامتر شکل بگيرد.
موضوع ديگر براي شکل گرفتن ازدواج بهنگام، بهرهمندي درست و مناسب از خدمات روانشناسان، مشاوران و کارشناسان زبده خانواده است. امري که متاسفانه امروز به شيوهاي نامناسب رواج يافته، به اين معنا که طرفين پس از انجام تمام مراحل خواستگاري و گفت و گو دقيقا در پايان کار و قبل از عقد، سري هم به مشاور ميزنند و معمولا توقع تأييد انتخاب خود را از سوي وي دارند؛ امري که با اصول اخلاقي و حرفهاي مشاوران سازگار نيست؛ شيوه درست براي گرفتن نتايج مؤثر و کارآمد، مراجعه به کارشناسان بسيار، پيش تر از مراحل و زمان انتخاب همسر است تا فرد مهارتهاي لازم را براي شناخت درست طرف مقابل و مسير زندگياش کسب کند