چه رازهایی را به همسرمان بگوییم؟
آیا راز بزرگی را در زندگی مشترک تان مخفی کردهاید؟ رازی که نمیدانید به زبان بیاورید یا آن را فراموش کنید؟ درگیری سخت و سهمگین هر روزهای با خودتان دارید درباره به زبان آوردن یک راز بزرگ؟ به راهکارهای ما توجه کنید و زندگی آرامتری در پیش بگیرید.در یک رابطه تمام و کمال، شما مجبور نیستید رازی را از محبوبتان دور نگه دارید و نباید بترسید که او نیز رازی را از شما مخفی نگاه دارد.
گفتگو با همسر
همانطور که زندگی شما، مثل یک کتاب باز در مقابل چشمهای اوست، زندگی او نیز چنین وضعیتی دارد اما ما در یک دنیای واقعیواقعیواقعی زندگی میکنیم. جایی که حتی خوشبختترین زوجهای جهان نیز رازهای بزرگشان را از یکدیگر مخفی نگاه میدارند. برای بیشتر ما، بزرگترین راز در زندگی زناشویی، خیانت است، اما واقعیت اینجاست که حتی کوچکترین رازهای جهان میتواند رابطه شما را با بحران مواجه کند و خب، چه مرزی میان رازهای خطرناک با رازهای ویژه وجود دارد؟ نباید فراموش کنیم که این رازهای ویژه، همانهایی هستند که شما را به یکدیگر نزدیک میکنند. صبر کنید ببینیم کارشناسان این حوزه، چه نظری دارند.
رازهای ویژه؛ رازهایی که باید بگوییم
اگر دنبال رابطهای سالم میگردید باید کمترین میزان پنهانکاری در رفتارتان وجود داشته باشد. اگر راز بزرگی که مخفی کردهاید روی زندگی شریک زندگیتان تاثیر میگذارد، او حق دارد تا بداند. از آنجایی که بیشتر زوجها دیرتر به رازها پی میبرند، نگهداری آنها باعث میشود آینده ازدواجتان با خطر دوجانبهای تهدید شود. زمانی که ابرها کنار روند و حقیقت برملا شود، زمانی که شوک اولیه گذشت و حتی بحران اولیه برطرف شد ناگهان بحث عدم اطمینان و خیانت به میان میآید.
بیشتر مردها رازهایی را درباره مشکلات مالی و مسائل شخصی شان حفظ میکنند تا وجهه خودشان را حفظ کنند. آنها ترجیح میدهند تا ظاهر قوی خودشان را حفظ کنند و نشان دهند که همهچیز تحت کنترل شان است و فکر میکنند با به زبان آوردن مشکلات شان در محل کار یا در پول درآوردن، شما دست از دوستداشتن شان برمیدارید و با دیده تحقیر و ناتوانی به آنها نگاه میکنید. آنها از آشفتگی پس از رو شدن رازهایشان میترسند و بیشترشان تصور میکنند اگر در مقابل رازهایشان سکوت کنند، از جنگ احتمالی جان سالم بهدر میبرند.
رازهایتان را بگویید
اما گاهی برعکس این اتفاق می افتد. نامزد شما فکر می کند شما دارید چیزی را از او پنهان می کنید و مدام پاپیچ می شود تا بیشتر بداند. در چنین مواقعی خونسردیتان را حفظ کنید، بنشینید و از او بپرسید: ماجرایی هست که بخواهی بیشتر دربارهاش بدانی و فکر میکنی به تو نگفتهام؟ بعد، با صداقت تمام درباره موضوعات صحبت کنید. یادتان باشد هر چقدر رازهای زندگی عاطفیتان دیرتر رو شوند، تاثیری ماندگارتر و عمیقتر برجا میگذارند و بیشتر رابطه تان را متزلزل می کنند. نهتنها طرف مقابل شما نیاز به تمام اطلاعات زندگیتان دارد تا تصمیم هوشمندانهای درباره ادامه ارتباط بگیرد، بلکه او از میزان اعتمادی که به او دارید خوشحال خواهد شد. چرا که با به زبان نیاوردن چنین رازهایی، درواقع به او پیغام میدهید که به اندازه کافی باهوش نیست، بخشنده نیست و به اندازه کافی شما را دوست ندارد که با چنین ماجرایی کنار بیاید.
رازهایی برای نگفتن
لازم نیست تعداد دقیق خواستگاران یا کیس های ازدواج تان را برای نامزدتان بگویید اما اگر رابطهای جدی را تجربه کردهاید، به زبانآوردنش واجب و ضروری است. دوستانی هستند که عادت دارند تا درباره تمام داستانهای زندگی خودشان با شما صحبت کنند، ممکن است نامزد قبلیتان ناگهان سروکلهاش پیدا شود، ممکن است شریک زندگیتان به صورت اتفاقی در جریان وجه دیگری از زندگی شما قرار گیرد و طبیعی است که بهتر این است خودتان اول چنین ماجراهایی را برایش تعریف کرده باشید.
سیاست درست، صداقت است. جملهای که از تمام بزرگترها شنیدهایم و همچنان نیز صحت دارد. اما افرادی که در رابطههای بلندمدت زناشویی بودهاند بهخوبی میدانند که بد نیست ماجراهایی را برای خودمان نگه داریم؛ گاهی اوقات رازهای کوچکی هستند که احساس استقلال به ما میدهند و نشان میدهند که رابطه ما در وضعیتی سالم به سر میبرد. مثلا این که در جمع دوستان قدیمی تان چه حرف هایی رد و بدل شده به خودتان مربوط است. این که بعد از مدت ها تصمیم گرفته اید برای خود یک هدیه گران قیمت بخرید، چیزی است که می تواند در دل خودتان بماند. به زبان آوردن تمام جزییات زندگی روزمره، ممکن است این احساس استقلال را از طرفین بگیرد اما در چنین شرایطی نیز مهم است که هر دو طرف زاویه نگاه مشابهی نسبت به یک ماجرا داشته باشند.
واقعیت اینجاست؛ اگر به طرف مقابلتان اعتماد داشته باشید، با به زبان آوردن هیچکدام از رازها، رابطهتان از هم نمیپاشد اما این اعتماد تنها در صورتی به دست میآید که با رازهای خطرناک محیط را آلوده نکنید.
گفتگو با همسر
روشهای رازگشایی
اول؛ قرار ملاقات بگذارید :
سر صحبت را ناگهانی باز نکنید. از ابتدا به او بگویید که میخواهید درباره ماجرای مهمی با او صحبت کنید. مثلا به او بگویید: «میخواهم درباره ماجرایی با تو صحبت کنم. امروز یک ساعتی برای من وقت بگذار لطفا.»
دوم؛ مدعی نباشید :
بزرگترین مشکل زمانی پیش میآید که با لحن مدعی صحبت کنید و جوری برخورد کنید که انگار اتفاق مهمی نیفتاده است. به همین خاطر بهتر است آمادگی عذرخواهی را نیز داشته باشید. بد نیست اینطور شروع کنید: «چند وقتی است .میخواهم درباره ماجرایی با تو صحبت کنم اما از گفتنش خجالت میکشیدم. امیدوارم به خاطر این تاخیر مرا ببخشی.»
سوم؛ نفر سوم خوب است :
زمانی که پای اعترافهای بزرگ به میان میآید، از شناختی که از طرف مقابل دارید استفاده کنید. مثلا ممکن است نامزد شما برای حریم خصوصیتان احترام ویژهای قائل باشد و نخواهد دوستانتان در جریان یکی از جنبههای خصوصی زندگی شما قرار بگیرند. اما در برخی موارد بهتر است یکی از بزرگترها یا دوستان مشترکتان، حضور داشته باشند.
چهارم؛ جای مناسب را انتخاب کنید :
بهتر است از قرار گذاشتن در مکانهای شلوغ یا مکانهای خیلی خلوت خودداری کنید. پیشنهاد اصلی، محلی امن است؛ جایی شبیه به پارک یا محل همیشگی قرارهایتان.