اثرات طلاق بر فرزندان
طلاق یک بحران است که آمارش نه تنها در ایران، بلكه در تمام جهان رو به افزايش است. مشكلاتي همنچون فقر، عدم درك متقابل، دخالت خانواده، اعتياد، ازدواج مجدد و.. عواملي هستند كه اين آمار را بالا مي برند.
طلاق در بسياري از موارد و مواقع ضروري است و زوجين ناگزير به قبول اين امر هستند. ولي در اغلب موارد جدايي ها در نتيجه توقعات بيجاي احساسي، اقتصادي و عاطفي زوجين از همديگر، سوءظن و بدبيني بي مورد، نداشتن صبر و گذشت در زندگي، حسادت بيش از حد زن و شوهر، پرخاشگري و تندخويي زن يا مرد و غرور و خودخواهي بي مورد صورت مي گيرد.
بديهي است درگيري هاي خانوادگي و مشاجره هاي پدر و مادر در حضور فرزندان، تأثيرات روحي شديدي بر كودكان و نوجوانان ناظر بر صحنه مي گذارند و در رفتارهاي پرخاشگرانه كودكان و نوجوانان اثر مزمن بر جاي خواهد گذاشت.
تأثيرات طلاق در فرزندان را مي توان به ترتيب زير طبقه بندي كرد:
ـ ايجاد وسواس در دختران و پسران
اجازه دهید حرف زدن درمورد طلاق و آنچه فرزندانتان را تحتتاثیر قرار میدهد یک فرایند پیشرونده باشد. هرچه بچهها بزرگتر و بالغتر میشوند، ممکن است سوالات و نگرانیهای تازهای در مورد این مسئله پیدا کنند. حتی اگر به نظر میرسد که قبلاً درمورد این موضوعات صحبت کردهاید اما بگذارید آنها آزادانه با شما گفتگو کنند.
ـ بروز افسردگي در كودكان و نوجوانان
برای والدینی که در حال طلاق گرفتن هستند یا قبلاً طلاق گرفتهاند خیلی مهم است که با فرزندانشان بنشینند و تشویقشان کنند که احساسات و افکارشان را با آنها در میان بگذارند.
اما باید این را جدا از احساسات خودتان نگه دارید. اکثر اوقات، بچهها دچار حس فقدان خانواده میشوند و ممکن است شما یا همسرتان - یا هر دوتان - را بخاطر چیزی که به نظرشان خیانت میآید مقصر بدانند. به همین دلیل باید واقعاً برای جواب دادن به سوالاتشان یا برخورد با نگرانیهایشان خودتان را آماده کنید
ـ به وجود آوردن زمينه هاي اضطراب
کاملاً طبیعی است که بچهها احساسات مختلف و زیادی درمورد طلاق داشته باشند. ممکن است احساس گناه کنند و تصور کنند مشکل را آنها به وجود آوردهاند. این مسئله مخصوصاً درمواردی که بچهها شنیده باشند که والدینشان درمورد آنها با هم دعوا میکنند، بیشتر صدق میکند. بچهها ممکن است احساس عصبانیت یا ترس کنند، یا حتی نگران شوند که با طلاق والدینشان آنها هم از والدینشان جدا خواهند شد.
ـ ايجاد روحيه پرخاشگري و عصيان در نوجوانان
این یکی از سختترین کارهاست. اما خیلی مهم است که حرفهای بدی درمورد همسر سابقتان به زبان نیاورید. این کارها معمولاً باعث میشود بچهها از دست آن کسی که بدزبانی میکند عصبانی شوند. هیج بچهای دوست ندارد انتقاد یکی از والدینش را از دیگری بشنود. همچنین به همان اندازه درک اتفاقات واقعی اهمیت دارد. اگر برای مثال یکی از طرفین با رفتن، خانواده را ترک کرده است، باید درک کنید که چه اتفاقی افتاده است. توضیح رفتار همسر سابقتان وظیفه شما نیست--بگذارید خودش اینکار را بکند.
ـ بي قراري
بااینکه بچهها مدتی با مسئله طلاق مشکل خواهند داشت، اما تاثیر اصلی آن معمولاً بعد از ۲ تا ۳ سال کمرنگ میشود. طی این مدت، بعضیها قادر خواهند بود احساساتشان را مطرح کنند اما برحسب سن و رشدشان، خیلی از آنها هم ممکن است این توانایی را نداشته باشند. برای بچههای مدرسهای پایین آمدن نمرات یا عدم علاقه به انجام فعالیتهای موردعلاقه میتواند علائم آن باشد. برای بچههای کوچکتر، این احساسات معمولاً طی بازی هم ابراز میشوند.
ـ حسادت سوءظن و سماجت
اگر احساس میکنید برای اینکه بتوانید به این طریق واقعاً به فرزندانتان کمک کنید، ناراحتتان میکند، از کس دیگری (یکی از اقوام) خواهش کنید اینکار را کرده و با آنها حرف بزند. برنامههای گروهی هم در مدارس برای بچههای طلاق بر پا میشود که منبعی عالی برای این کودکان هستند
ممکن است وسوسهانگیز باشد که به بچه بگویید دست از این احساسات بردارد اما بچهها (و بزرگترها) در احساساتشان حق دارند. و اگر تلاش کنید یک لبخند زورکی روی لبهایشان بنشانید، دیگر احساسات واقعیشان را با شما در میان نخواهند گذاشت.
در نوجوانان خانواده هايي كه والدين آنها از هم جدا شده اند اين حساسيت ها ديده شده است. اين گروه از نوجوانان در مقابل همراهان و همسالان خود حساسيت بيشتر و زياده از حد نشان مي دهند.
به طور كلي كودكان و نوجوانان مرگ پدر و مادر خود را راحت تر از طلاق آنان پذيرا هستند، در فوت پدر و مادر پيوندهاي عاطفي، شخصيتي و احساسي و رشته هاي ارتباط رواني گسسته نمي شود يا كمتر سست مي شود و افسردگي و ملال، كوتاه مدت و زودگذر است. در حالي كه آثار طولانی مدت طلاق در پسران و دختران بيشتر است و مشكلات ناسازگاري در تشكيل خانواده را به وجود مي آورد.
آنچه از پژوهش ها در امر طلاق برمي آيد اين است كه دختران خانواده هاي تك سرپرست در معرض عوارض نامطلوبي چون انحرافات ازدواج زودرس، فرار از خانه و ترك تحصيل قراردارند. اين امر در مورد گروه هاي اجتماعي و طبقاتي نيز صدق مي كند.
البته وقتي پاي نامادري و ناپدري به ميان مي آيد تحول و پيچيدگي خاصي در زندگي كودكان و نوجوانان به وجود مي آيد.
آشنايي كودك و نوجوان با بستگان جديد، خواهرها، برادرها، دايي ها و عموهاي نانتي گرچه گستره اي از دنياي تازه و متفاوت به وجود مي آورد ولي اغلب فرزندان در جوار ناپدري و نامادري احساس خوشبختي و شادماني نمي كنند. گرچه ممكن است زن يا شوهر با همسر جديد خود كاملاً خوشبخت باشد.
در ايران بيشتر بچه هاي فراري و نوجوانان ساكن در كانون اصلاح و تربيت را قربانيان طلاق تشكيل مي دهند . بچه هايي كه فقط با پدر يا مادر خود زندگي مي كنند و اغلب دستخوش اختلالات عاطفي و رواني مي شوند.
به قول يك جامعه شناس «هر طلاق مرگ تمدن كوچك خانواده است» اجبار و الزام به طلاق را در موارد و شرايط خاصي از زندگي مشترك بايد پذيرا بود. براساس قوانين اجتماع احترام به آزادي هاي فردي ضرورتي اجتناب ناپذير است ولي قبل از هر جدايي به ميوه هاي نارس درخت زندگي بينديشيم، نگذاريم ناهنجاري هاي جامعه آنها را مسموم كند. تعجيل در داشتن فرزند در سال هاي خطر زندگي مشترك (سال هاي اول و دوم اصولاً سال هاي خطر براي زوج هاي جوان به شمار مي رود) كه ظاهراً براي تحكيم مباني خانواده انجام مي پذيرد كاري است كه بايد با تعمق صورت بگيرد زيرا در صورتي كه به علل مختلف ياد شده بين زوجين جدايي روي دهد نخستين قربانيان، فرزنداني خواهند بود كه از نفاق و تفرقه زوجين به جاي مانده اند.